۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه

یک صبح، یک ظهر و یک عصر در انتهای پاییز

امروز دیرتر آمدم سرکار. نه کار بانکی داشتم و نه از سفر اراک و دانشگاه برگشته بودم. صبح با صدای زنگ موبایلم بیدار شدم. خبر داد باران می آید. منتظرش نبودم. لباسهایم را از روی بند جمع کردم. لباس پوشیدم و رفتیم به باران گردی. این جاده ساحلی عجب جای باحالی است موقع باران. چند جای جاده ساحلی که دلمان خواست ایستادیم و زیر باران قدم زدیم. تمام طول جاده ساحلی را رفتیم و برگشتیم. از آن باران های نم نم و مهربان بود. بعد هم، فلکه راه آهن و حلیم با نون تنوری تازه. فکر می کنم این می تواند تجلی خوشبختی در صورت زندگی اهوازی در یک صبح بارانی باشد.مردی که پشت تنور کار می کرد گفت:"تازه می خواستم یکی دیگه بیارم براتون." بلند شده بودیم تا برویم سر کار خودمان.
در بین این جمله ها شاید معلوم نباشد، کاری که دارم دقیقا آن چیزی نیست که دوست دارم وقتم با آن بگذرد، دقیقا محیطی نیست که دوستش داشته باشم.اما زندگی است دیگر.لا کردار یک چیزی می گیرد تا چیز دیگری بدهد.

۱۱ نظر:

سمیرا گفت...

کاری که کردی رو تحسین می کنم...اینکه آدم گاهی ازون مسیر هرروزه ای که براش مشخص شده فرار کنه و گریز بزنه به اون کارهایی که انجامشون لذت بخشه و به اختیار خودشه یه حس خوبی به آدم می ده...یه حس ناب...

joojeye sabz گفت...

che jaaleb. Bazi ha az halim khordan too rooze barooni lezat mibaran, bazi haye dige shaayad az halim daadan be Adam haaye dige, makhsoosan age NIYAAZ daashte baashan, lezat mibaran. Oon chizi ke too zehne Adam haaye mokhtalef migzare, va noe lezat bordaneshoon, che ghadr mitoone ,motefaavet baashe.

امير عسکری گفت...

سمیرا خانم به کسی نگو از کار فرار کردم!;)
جوجه سبز چه دیدگاه متفاوت و جالبی.ممنون برای نظرت.

ناشناس شماره 1 گفت...

به نظر مياد تو يه شرايط خاص و با داشتن يه همپا اينطور حليم خوردنا مي چسبه، وقت واسه نذري زياده مثلاً يه وقتي كه بعد 1 سال گرما بارون به تنت نخورده باشه:دي
عكست محشره عكاس سو‍ژه خوبي كشفيده;)

joojeye sabz گفت...

naashenaase aziz, age gharaar bood hameye adam haa mesle ham baashan ke too donyaa sang roo sang band nemishod, va niyaazmand haa ham ehtemaalan baayad ta fasle khordane nazrj ,goshne mimoondan.!!!

ناشناس شماره 1 گفت...

اگه همه مثل هم بودن نیازی به صدقه انسانهای خیر نبود و این انسانهای بس نیکوکار از شدت بیکاری در روزهای بارانی آخر پاییز شال گردن می بافتند:دی

joojeye sabz گفت...

are raast migi, jomleye avalet o ghabool daaram ama bedoon Adam haaye nikoo kaar, shaal gardan ro ham be shoghe hadiye daadan be Adami ke moomkene laazemesh daashte baashe ,mibaafan o az in kaar, tooye zehneshoon be sheddat lezzat mibaran.ye nikoo kaare vaaghe ee ye hamchin donyaaye too zehnesh daare.

ناشناس شماره 1 گفت...

قبول دارم که نیکوکاران حتی از پلاس بودن در نت و کامنت گذاری پای مطالبی بر ضد نیکوکاری نیز نیات خیر و نیکوکارانه ای دارند واز لذات ذهنی لبریز می شوند.گرچه لذت بردن از عمل نیک حکایت از خودخواهی دارد و با نفس عمل منافات;)

joojeye sabz گفت...

in ke yeki lezat bordan az kaare nik ro khod khaahi midoone ,nazare shakhsiye.pas dalili nadaare Adam haa az sobh taa shab,be nazaraate shakhsiye digaraan tavajoh konan o fazaaye zibaaye zeneshoon ro be khaateresh taghir bedan.kalamaat chiz haaye khatar naakiyan. age dorost azashoon estefaade nashe,momkene ye nikoo kaare vaaghee ro khod khaah va ye eraad gire vaaghe ee ro filsoofe moteshakhes jelve bede.

امير عسکری گفت...

ناشناس1 بدجنس تو که نمی خوای جلوی کارهای نیک جوجه سبز رو بگیری؟جوجه سبز نزار اینجور وقفه ها تو رد در کار نیک عقب بندازه.خدا به منم توفیق بده برای انجام کارهای نیک بیشتر.باید به ناشناس1 هم کمک کنیم مشغول بشه به کارهای نیک.اینطوری دنیا رو نیکی پر می کنه.به امید غرق شدن دنیا در نیکی.

joojeye sabz گفت...

khoshhaalam. belakhare yeki dark kard ke niki va enekaasesh mitoone donyaa ro por az noor haaye sabz o sefid kone.hataa fekresh ham labkhand rooye lab va shogh tooye ghalbam ejaad mikone.