۱۳۸۸ اسفند ۴, سه‌شنبه

در بروگ

اهواز را گرد و خاک گرفته است.ریز غبارند.دلم برای بروگز(شهری که داستان فیلم در بروگ در آن اتفاق می افتد) تنگ شده است.قشنگ حالم خراب است!دلم برای شهری که توی یک فیلم دیده ام تنگ شده است.شهری با آثار تاریخی و طبیعی بسیار،هوای سرد زمستانی شب کریسمس اما دور افتاده و ناشناخته،بنابراین بسیار خلوت.دلم می خواد در خیابانهای خلوت و سردش ول بگردم و از هیچ چیز نترسم.

۲ نظر:

شقایق گفت...

من بد نیستم. فقط استرس دارم. حس یه آدمی رو دارم که می خواد بره یه مسافرت طولانی. دلشوره دارم. خیلی سخته!

زن-شمن گفت...

درود بر شما
بدون اجازه شما را لینک میکنم ممنون