۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

یک وهله خاص

1.امروز حرکت جالبی از مدیر پروژه دیدم که برایم جالب بود.برای یکی از نیروهای پروژه مشکل کاری پیش آمده بود.به محض اینکه آن فرد رفت مدیر پروژه دو نیروی همکار او را صدا زد و شروع کرد به گفتگوی صمیمانه و تعریف کردن خاطرات و بگو و بخند و در عین حال تبادل نظر در مورد آن موضوع.اینطوری تشنج را از جمع آنها گرفت و اجازه نداد از این اتفاق یک موج ساخته شود که تمام شرکت و محیط را در بگیرد.فکر کردم چه هوشمندانه عمل کرده و در سطوح کلان تر وقتی این کار انجام نشود چه موج ها و چه عواقبی  که نمی تواند به بار آورد.
2.امروز بعد از مدتها از اینکه برنامه نویسی بلدم خوش حال بودم.

هیچ نظری موجود نیست: