۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه

مادر بدون پیشوند و پسوند اشک به چشم می آورد



از بعضی چیزها هم نه می شود اینجا نوشت و نه جای دیگر. چیزهایی مثل ارزش مادر در قلب و جان آدم.چیزهایی مثل جای خالی بزرگ او در بودن آدم. این از آن چیزهایی است که نمی شود از آن نوشت. مادر آدم، پدر آدم شاید همان زن و مردی باشند که در هر دوره زندگی ِ خود به طور طبیعی زیسته اند، انتخاب کرده اند، به دست آورده اند ،جلو رفته اند و تو را هم بزرگ کرده اند، بزرگ شده ای. شاید همان آدمهای معمولی باشند که با بقیه فرق اساسی ندارند. درگیر روزمرگی های خود هستند، دستاورد خیلی بزرگی در زندگی خود نداشته اند و جز کم و بیشی از مال دنیا و فرزندانشان چیزی ندارد و نمی شود به کل زندگی آنها کلمه باشکوه را نسبت داد اما برای تو، فارغ از همه اینها پدر و مادر هستند.دو آدم منحصر به فرد و یگانه ای هستند که هرچقدر هم عمر کرده باشی پناه تو هستند،پشتوانه تو هستند، دلگرمی تو هستند.اگر نباشند دنیا جلوی چشمت رنگ قدیم را ندارد. اگر نباشند تنهایی، بدجور تنهایی، یک دنیا آدم هم که اطرافت باشد تنهایی، می ترسی. یک عمر هم که مستقل از آنها بوده باشی ولی نباشند تنها می شوی. مادر ِ آدم نیازی به کلمه شکوه برای توصیف  ندارد، مادر آدم، مادر آدم است.
این متن را فقط برای جواب دادن به خودم نوشتم که افکاری از ذهنم رد شد که بعدا از آنها ترسیدم،از آنها بدم آمد. فقط برای خودم که مادرم را،پدرم را دوست دارم و از آنها مدتهاست که دورم.

۲ نظر:

فرهمندپور گفت...

واقعا نمی دانم چطور دوری ازاین دو وجود گرانقدر را تاب می آورید.می دانید اکنون که خوداز این دو نعمت محرومم قدر باهم بودنشان را بیشتر می دانم!

joojeye sabz گفت...

salam .amir askari ghalbe man Atesh gereft.dobaare yaadam oftaad ke hich khedmati be in do fereshteye zendegim nakardam ,va vaghtam daare mire.felan geryam gerefte,taa baad.