۱۳۸۹ مهر ۱۸, یکشنبه

داور ما و سکویش



2.دوباره رفتم و برگشتم. اراک و دانشگاه را می گویم. دنبال استادی برای گرفتن پایان نامه بودم. همه مشغول بودند. انگار یک جور مسابقه است که همه بالا و بالاتر روند و از تکرار بقیه بودن خارج شوند. فکر نمی کنم قضیه اینطوری باشد. یعنی وقتی می گویی مسابقه پس حتما داوری هست و سکویی و یک نفر که آن بالا می رود.ولی همچین چیزی نیست. هر کس دارد زندگی خودش را می کند.برخی حال خوبی دارند و برخی بدحال ترند.همین.دیروز بعد از ظهر زیر آسمان تمام ابری اراک و باد تندی که توی درختها می زد،غروب و صدای جیرجیرکها، سکوتِ رفتن دانشجوها، کمی قدم زدم."چند دقیقه"ء خوبی بود.
1.برایم جالب است دانستن اینکه انگیزه هر آدم بخصوصی از هر روز بیدار شدن،هر روز سرکار آمدن،هر گفتگو با دوستش،هر قدمی که برمی دارد چیست؟ اگر فرض کنیم آدمها برای هر کوچکترین کاری که انجام می دهند هدفی دارند و انگیزه هایی، آنوقت فکر کردن به همه آنها کنار هم شاید گیج کننده باشد. ولی فکر کردن به اینکه غیر از این هم باشد نا امید کننده است.فکر کردن به اینکه در جهانی زندگی می کنیم که آدمها چیز خاصی از خودشان و روزگار نمی خواهند و در بی خبری پیر می شوند دل آدم را می سوزاند.
0.دیشب توی قطار با پیرمرد چاقی همسفر بودم.پیرمردی با چهره پر از چاله و دماغی باد کرده و چشمهایی قرمز پشت عینک.با آن یکی هم کوپه ای از هر دری سخن می گفتند. در میان حرفها به هر کجا سرک می کشیدند، پیرمرد ما چند اسم می گفت. اسم معاون و رئیس آن سازمان و محل. داشتم فکر می کردم این هم می تواند برنامه ای برای تمام یک زندگی باشد، داشتن آشنا و اسمی در هر جا. کلی وقت خواهد گرفت از آدم.

۱۴ نظر:

joojeyesabz گفت...

moteasefam braye tamame adam haye ke boland boland fekr mikonan,ta be bagheye ha began (ma ahle fekr kardan hastim).motmaenam vaghti tan ha mishan harfe baraye goftan ba khodeshoon nadaran.

joojeyesabz گفت...

agha ya khanoome malakh, kase ke esmesh joojeye sabze , elzaaman nabayad joojeye sabz bashe, shayae ASHEGHE parvareshe jooje haye sabz bashe.!

ناشناس گفت...

به نظر من كه اين جوجه هنوز جوجه است و تكليفش با زندگي مشخص نيست، از اونجايي كه من نفهميدم كه اومده حال عسكري رو بگيره يا براش احترام! قائله و همچنين اينكه چنددددددددد روز وقت گذاشت تا به ملخ جواب بده،‌شايد هم از خراب شدن وجهه شخصيتي اش با اون جواب پرخاشگرانه ترسيده! كسي چه مي دونه؟دي

امير عسکری گفت...

عجبا.ناشناس جان می خوای پسورد اینجا رو بهت بدم دیگه خودت بیا پست هم بنویس!هیچکی با هیچکی دعوا نکنه اینجا محل صلح و صفا بوده از قدیم!:دی

شقایق گفت...

جلّ الخالق! اینجا چه خبره؟!!

شقایق گفت...

جلّ الخالق! اینجا چه خبره؟!!

شقایق گفت...

جلّ الخالق! اینجا چه خبره؟!!

ناشناس2 گفت...

امیر خب حالا ناشناس اومده یه حرف حق زده چرا الکی به اون گیر میدی؟اینقدر دغدغه حفظ مخاطب؟

ملخ گفت...

بنده شخصن از جوجه ی سبز معذرت می خوام اگر سوءتفاهمی پیش آمده . امیدوارم بنده را عفو بفرمایند .
غرض تولید هیجان بود و شعف .

ناشناس شماره 1 گفت...

راست ميگي امير، اگه يه جايي جنگ شد، دست كسي تنگ شد تقصير من بود
اين يه اعترافه خيلي باس ببخشين
تقصير منه چه باشم يا نباشم جور ديگه نميشه
تقصير من بود
تقصير من بود

ناشناس شماره 1(اگه فقط مساله اسمه، اين شماره به من هويت داده!!):دي

joojeye sabz گفت...

malakhe aziz, ba kamale meil mazerat khahi ro mipaziram.

joojeye sabz گفت...

amir askari salm. age harime doost dashtanet be meydoone jang tabdil shod,bebakhsh. hamchin ghasdi nadashtam.va doost ha bazi vaght ha az ham tarif mikonan va bazi vaght ha ENTEGHAD. be del nagir.

ناشناس گفت...

یادت باشه زندگی در غفلت ما از معنی اونه که می تونه ادامه پیدا کنه
آرش آذر

امير عسکری گفت...

آرش عزیز شاید اینطوری باشه.شایدم نباید اینطوری باشه ولی هست.