۱۳۸۸ دی ۲۹, سه‌شنبه

آن داشتن و بنده آن بودن


گاهی یک نگرانی داشته ام.اگر می خواهی بدانی نگرانی ام چه بود این داستان از ارنست همینگوی را بخوان.اما پریروز در میان سفر چریکی ام از اراک به اهواز- با اتوبوس و مینی بوس و سواری - ایده ای به ذهنم رسید.جای نگرانی نیست.چیزی را از دست نداده ای.هر چقدر کسی فکر و روح فعال تری داشته باشد به اینکه طرف مقابلش هم روح و فکر فعالی داشته باشد بیشتر نیاز دارد و به آن تشنه تر است.پس زندگی خودت را داشته باش و مطمئن باش کسی که ارزشش را داشته باشد همین را می خواهد.

شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد    "بنده طلعت آن باش" که آنی دارد.

هیچ نظری موجود نیست: